سارا سلام ..اشهد ان لا اله ...تو

با چشم های سرمه ای ..ان لا اله .. مست

دل می بری که .. حی علی ... های های های

مهرت همان شب .. اشهد ان ...در دلم نشست..

 

حرف امروز:

توی گرمای وحشتناک تابستانی تند تند راه می رفتم تفت داغی آسفالت هوش و حواسم را برده بود به زمین و زمان و اینکه هیچ تاکسی توی این گرمای ترمز نمی زد بد و بیراه می گفتم صدایی گفت درویش این نیز بگذرد برگشتم چهره ای آشنا ..استاد ... دستش را که بر شانه ام گذاشت همه آنچه که بر من گذشته بود از یاد بردم آفتاب تند و تیز بود و من بیخیال دل به حرفهایش داده بودم استاد گفت: وقتی گوهر عشق و معرفت آفریده شد قرار بود دور از دسترس آدم قرار داده شود فرشته ای آنرا در قعر دریاها گذاشت خدا گفت بالاخره روزی ادم پیدایش میکند دوباره آنرا بر بلندای آسمان گذاشتند و باز او گفت آدم پیدایش میکند و هر جا که گذاشتند همین اتفاق افتاد بالاخره همه خسته از خدا چاره جویی کردند و او گفت جایی بگذارید که نزدیک ولی همواره فراموشش کند و آن گوهر عشق و معرفت را در دل انسان گذاشتند ... حرف به اینجا رسید که متوجه شدم توی تاکسی هستیم و نزدیک محل کار اصلا متوجه نشده بودم چطور تا اینجا رسیدم .. قبل از اینکه پیاده شوم
استاد گفت: یادت باشه تو یکی فراموش نکن که اون گوهر کجاست .. سرم را به علامت چشم تکان دادم و دقیقه ای بعد من بودم و گرمایی که داشت کم کم اعصابمو خورد میکرد...

 

اندر حکایات خونه مجردی:

می خوام این بار یه غذا رو واستون توضیح دم که توی چند تا از بزرگترین ومشهورترین رستورانهایی اروپایی و آمریکایی به عنوان یه غذای خوشمزه و پرطرفدار شناخته شده  البته من  یه بار جمعه واسه نهار درست کردم از بس خوشمزه شده بود بچه ها تا دو روز بعد هم از اون خوردن (حالا میگین داره تعریف میکنه از خودش ولی خداییش خوشمزه هست امتحان کنید)
خوب مقداری گوشت خورد شده ترجیحا تازه  و مقدار زیای پیاز رو توی روغن تف میدین وقتی پیازها سرخ شدند  یه کله سیر را ریز ریز کرده  و توی روغن ها سرخ میکنیم بعد دوقاشق زردچوبه اضافه میکنیم تا کمی سرخ شود ..بعد مقداری نخود و دو قاشق رب گوجه و سبزی خشک (ترخون) با چند لیوان آب میریزیم .. انچه که بدست اومده توی زود پز میپزیم بعد پختن چیزی شبیه یه آبگوشت غلیظ درست شده بعد یک کاسه کشک به آن اضافه میکنیم و کمی حرارت می دهیم .. غذا آماده خوردن می باشد و به صورت تلیت خورده می شود (نکته جهت بهتر شدن و پر ملاط شدن چند تا سیب زمینی کوچیک توی غذا اضافه  کنید و قبل از خوردن هم اونا رو درست حسابی له کنید ).. این غذا روغن زیادی می خواهد .....

یادم رفت اسم غذا بزقورمه هست.

 

توی پرانتز :

(همیشه غیر از کاری که انجام میدین یه کار دیگه هم بلد باشین  ... یه کم راجع به مسائل جنسی از دید علمی وبا دقت بیشتر نگاه کنید و یاد بگیرید و در موقع لزوم استفاده کنید )

نظرات 11 + ارسال نظر
یکی چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 03:16 ب.ظ

سلام

روسپی چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 03:16 ب.ظ http://roospi.blogfa.com

و هم اکنون بر طبع دل بر یاد سفره خانه های سنتی و یک دیزی چرب و شکم شکن افتادیم. براستی چرا؟

نازنین چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 03:22 ب.ظ http://nazaninmaryam.blogfa.com

سلام امیدوارم که حالتون خوب باشه اگه تونستم غذایی رو که گفتین درست می کنم ولی فکر کنم رنگ خوبی نداشته باشه مگه نه؟شاد شاد باشید
به امید دیدار

صبا چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 04:12 ب.ظ http://kouli.blogsky.com

سلام .
یاد یه شعری افتادم...

آن زمان گوهر دردانه عقل در نهاد آدمی بنهادند...!!!

کاش بلذ باشیم این گوهرو به موقع بیدار کنیم!!!
فوق العاده بود .مثل همیشه ...

مریم جون پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 07:45 ق.ظ http://maryam1369.blogfa.com

ممنون سر زدی

زهره پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 09:05 ق.ظ http://www.zohrehn.blogsky.com

سلام
خب عزیز دل برادر شما چرا غذا رو اینقدر زیاد درست می کنی که تا بچه ها تا دو روز بخورن ....

الهام پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 01:06 ب.ظ http://elhamr.blogfa

مثلا کتاب آشپزی چاپ کنیم ...خوبه؟

فریبا شنبه 18 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 01:16 ب.ظ http://fariba1348.blogfa.com


سلام
من سراینده کتاب شبانه هستم که اولین مجموعه اشعار منه
http://www.geocities.com/shahinma50/shabaneh.htm
ممنون که به من سرزدی
موفق باشی


باران شنبه 18 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 01:43 ب.ظ http://vanoosheh.blogfa.com

سلام
مرسی از نظر لطفتون در مورد مطالبم
نازنین پیشمه، داریم از شما تعریف میکنیم
مطالبتون برام جالب بود
حتما بازم میام
پیروز باشید

شهرام شنبه 18 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 02:07 ب.ظ http://shahram-alireza.blogfa.com

سلام
وبلاگ زیبایی دارید..
موفق باشید..
منتظر نگاهتان هستیم...

کاملیا سه‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 07:49 ب.ظ http://kamelia.blogsky.com

حرفهای استادت بی نظیر است خوشا به سعادتت که با چنین کسانی دمخور هستی
سارا سلام از خودت است اگر چنین باشد که دلم را لرزاند همانگونه که دلت را لرزاند و دست به قلم بردی
این حکایت توی پرانتزتان یعنی چی به ما هم یاد بدهید سخت مشتاقیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد