زمان خوشدلی دریاب دریاب .. که گل تا هفته دیگر نباشد.

حرف امروز :

چرا ما آدما اینقده با هم تعارف داریم ؟ کارهایی را که باید انجام بدیم فقط به تصور اینکه دیگران چه میگویند و چه خواهد شد انجام نمیدیم چند سال پیش تصمصم گرفتم که رک باشم و همیشه به ادمایی که باهاشون اشنا میشدم میگفتم که رک هستم و ازشون هم میخواستم باهام رک باشن .. البته بگما خیلی ها هم تحمل رک بودن رو ندارن و خیلی وقتا بخاطر رک بودن ازم دلگیر میشن  ..متنفرم از اینکه کسی حرفی که میخواد بهم بزنه توی دلش نگه داره و نگه بعضی وقتا اگه متوجه بشم کسی اینکارو باهام میکنه یه جورایی ازش دور میشم . ادم باید حرفشو بزنه البته بگما خیلی وقتا با خودمون میگیم اگه فلان حرف را بزنیم راجع به ما چی فکر میکنن و یا اگه کاری  رو انجام بدیم چی میشه ولی واقعیتش اینه که ترس ما نمیذاره  اگه یه ذره به خودمون جرات بدیم می بینبیم خیلی چیزا راحت تر از اونیه که فکرشو می کردیم ...

 

اندر وقایع خونه مجردی:

اوایل هفته پیش که از مسافرت برگشم عصری زدم از خونه بیرون .. برگشتنی ازروی بلوک های خط ویژه پریدم پایین که یه دفعه همه چیز تیره و تار شد بعد از چند دقیقه که حالم بهتر شد تونستم حرکت کنم اخه پام شدیدا پیچ خورده بود تا شب گرم بودم و نفهمیدم ..اخر شب دردش شروع شد .. فردا صبحش رفتم دکتر و عکس گرفتن ووو تا به خودم اومدم دیدم پام تو گچه ... به همین راحتی یک هفته خونه نشین شدم ..سر کار نرفتم و فقط دو بار واسه امتحان رفتم دانشگاه ...

 هوای خانه چه دلگیر میشود گاهی ... دلم از این زمانه سیر می شود گاهی

چقده این چند روزه دلم گرفته بود خصوصا اینکه بیرون نری و کسی هم نباشه و مجبور باشی همه کارا رو خودت انجام بدی .. و به ندرت کسی حالتو بپرسه ... نمی دونم .. ببخشید دلم گرفته  بود

 

توی پرانتز:

(اگه کسی رو دیدن که خیلی از چیزهایی که شما دوست دارید اون هم دوست داره و در مجموع یه پایه خوب هست از دستش ندین و ازش بخواهید همراهیتون کنه . سخت گیر نباشید . حرف برای زدن است و عمل برای کردن)

سلام .. .
.. من پام پیچ خورده . شدیدا درد دارم ..... بعدا خدمت میرسم ...

اب

همه رفتن کسی با ما نموندش

 کسی خط دل مارو نخوندش

 

حرف امروز:

می دونی گاهی ما توی رفتارمون با ادمای جدید جوری رفتار میکنیم که بعدا دچار مشکلاتی می شیم خانوما یا اقایون بعضی وقتا به محض اشنا شدن با جنس مخالفشون یه رفتار خیلی خوب رو نشون می دن و همه چیز رو خوب می بینن و همش در مقابل طرف مقابل کوتا میان و هر مشکلی پیش میاد سعی میکنن خودشون حلش کنن تا طرفشون هیچ دغدغه ای نداشته باشه و بعد از یه مدت که به هم وابسته شدن یه باره وارد یه سری از مشکلات زندگی میشن و خواه ناخواه ادم یه واکنش هایی نشون میده و فردی که قبلا می دیده که همش کوتاه می اومدین حالا نمی تونه قبول کنه که شما اونجور نیستین و اون شخصیت قبلی شما رو دوست داره و نمیتونه با شخصیت واقعیتون کنار بیاد در نتیجه به راحتی کار به اختلاف و جدایی و شکست میشه ... کلاٌ کاملا خوب بودن اصلا بدرد نمی خوره باید گاهی یه مقدار بد بود .

.. مثال عینیش تا حالا بادبادک بازی کردین؟ .... اگه نخ بادبادک رو ثابت نگه داری  بادبادک سقوط میکنه باید هی نخ رو کشید و ول کرد تا بادبادک اوج بگیره ..توی عشقتون هم باید همینجوری باشید بایی به قولی این شل کن سفت کن باشه تا عشق اوج بگیره و برقرار  بمونه البته انقده هم اینکار نکنی که بره بالا و توی سیمای برق گیر کنه و اتیش بگیره و از بین بره ...

 

اندر حکایات خونه مجردی :

یه مدت بود با دو تا از دوستام با هم زندگی میکردیم به سه تا فرهنگ وزبان مختلف ولی خیلی جور بودیم و شب هرکی شهر دار بود جدا از وظایف معمول (ظرف و جارو و غذا..) باید کاری میکرد بقیه رو می خندوند ... اوایل جک از اینترنت پرینت می گرفتیم ... بعدش کاریکاتور ... اواخر خورده بودیم به پیسی  یه راهی پیدا کردم میرفتم با ایدی دختر به پسرای همکارمون میل میزدم ومیگفتم من دخنرم و باهام چت کردی خودت ایملتو دادی ... از خودت واسم بگو ببینم میتونیم با هم دوست بشیم ..بعد طرف برمیداشت یه ایملهایی می نوشت محشر ... از عشق .. از دوستی .. خودش .. کلاس کاریش ...  بعد ما هم ایملها رو پرینت میگرفتیم و میبردم شب میخوندیم و میخندیدیم ... (شما ببخشید جوونیه دیگه ) .......

 

(توی پرانتز)

(آقایون معمولا اکثرشون شبا توی خواب یکی دو بار و گاهی بیشترآب می خورن .. حتما بالای سرشون یه پارچ اب بذارین... لیوان لازم نیست اونا این زحمتو به خودشون نمیدن که از لیوان استفاده کنن ....)