حرف امروز :
کسی که خوابه میشه بیدارش کرد ولی کسی که خودشو بخواب زده هرگز نمیشه بیدارش کرد .  یادتون بیاد از قدیما  و یا فیلم هایی که از قدیم هست و یا شنیده هایی قدیمیا وقتی قرار شد قطار از خیلی از شهر و روستاها عبور کنه همه مخالفت کردن شب ها ریل هار و کندن و دزدیدن .. وقتی قطار اومد به طرفش سنگ پرت می کردن ولی باز قطار اومد و هیچ کس نتونست جلوشو بگیره و اون که مخالف بود از جهالتش بود نمی دونست که اومدن قطار باعث میشه زندگی خودش راحت تر بشه و مسافرتاش بهتر بشه و حتی تولیداتشو به دیگران برساند و سود بیشتری عایدش بشه حالا شده حکایت تجارت الکترونیک و کشور ما .. وقتی دوران صنعت شروع شد نظام کشاورزی رو از هم پاره کرد و حالا دوره اطلاعات و تجارت و مبادلات اکترونیک شده و خواه ناخواه وارد میشه .. حالا مسئولان ما با جای اینکه انچه که دارم از محصولات منحصر به فرد را از هین طریق به فروش برسانند با هرگونه انجام این مبادلات مخالفت میکنن حالا بنظر شما ایا با مخالفت یه عده میشه جلوی یه عصر نوین رو گرفت؟

اندر حکایات خونه مجردی :
وقتی قدرت بیان شما خوب باشه و در عین حال خوبیای طرف رو به رخش بکشید خیلی خوبه نظیرش صابخونه من موقع تمدید قرارداد می خواست ۵۰ هزار تومان به کرایه اضافه کنه به بیست هزار تومن راضیش کردم ....ولی بازم زیاده ... جمعه میخوام تولد بگیرم از حالا اگه کسی افتخار میده بیاد ادرس بدم بیاد ... ضمنا با وضعیت موجود فکر کنم خودم قرار باشه واسه خودم جشن بگیرم و کسی هم اعلام امادگی نکنه .... چقدر بده ادم از همه دوستان و اشنایانش دور باشه از هرچی سکوت و تنهایی متنفرم ....

توی پرانتز :
(( هر کسی که برای بدست اوردن اون چیزی که دوست داره تلاش نکنه مجبور میشه اون چیزایی که داره دوست داشته باشه و دردی از اون بالاتر نیست که ادم مجبور باشه چیزی رو تحمل کنه و به خودش بقبولونه که دوستش داشته باشه))

تولد

خانم جسارت است ! ببخشید یک سوال

با اخمتان کجای جهان را گرفته اید !؟

خانم ! شما که درس نخواندید پس کجا -

کی دکترای زخم زبان را گرفته اید !؟

خانم جواب نامه ندادید بس نبود !؟

دیگر چرا کبوترمان را گرفته اید ؟

 

حرف امروز:

استاد گفت: یه روز یکی از تخم هایی که یه عقاب واسه جوجه شدن گذاشته بود به طور اتفاقی سر از لونه یه مرغ درآورد و مرغ هم فکر کرد که مال خودشه و در کنار بقیه تخم مرغ ها ازش مواظبت کرد تا جوجه عقاب سر از تخم در آورد مدتی گذشت و جوجه عقاب مثل مرغ و خروسها روی زمین راه میرفت و زندگی می کرد تا یه روز اتفاقی یه عقاب رو دید که توی آسمون پرواز میکنه با خودش گفت یه روز منم مثل اون پرنده پرواز میکنم و این موضوع رو با مامان مرغه و بابا خروسه درمیون گذاشت هر دو کلی بهش خندیدن و گفتن تو یه جوجه ای و نمی تونی پرواز کنی پرواز کار عقابهاست ... جوجه عقاب هر وقت حرفی زد دیگران بهش خندیدن و مسخره اش کردن اونقدر که دیگه باورش شد که نمی تونه پرواز کنه و رویای پرواز عقابها که خودش هم از جنسشون بود به گور برد ..استاد اضافه کرد می دونی خیلی از پیشرفت های ما متوقف میشه تنها  بخاطر توجه  به حرف دیگران و بارو کردن باورهای اونها ...

 

اندر حکایات خونه مجردی :

خونه من چون خیلی دنجه وهمسایه ها هم کم هستن اگر و سروصدای داشته باشم زیاد اشکالی ایجاد نمیکنه واسه همین دوستان اگه بخوان درو هم جمع بشن و یا تولد بگیرن خونه من خوراک این کاره چند وقت پیشا تولد یکی از دوستام بود قرر شد شب همه بیان خونه به صاحب مجلس گفتم ببین من دوستامونو میشناسم شام رو دیر بهشون بده که اینا شام بخورن خوابیدن باورش نشد ..شب ساعت نه شده بود که همه اومدن کلی کادو خریده بودیم ولی خوب جهت تغیر حال و هوا اومدم چند تا جعبه برداشتم و چیزای مختلف رو کادو کردم یه بسته ماکارونی .. یک قوطب رب گوجه خالی و کثیف .. یک عدد کاندم (البته ابن تو بزرگترین جعبه بود) ... خلاصه بعد کیک و باز کردن کادو این دوستم شام رو آورد همه خوردن و بعدشم دراز کشیدن هرچی گفتم آقا تولده یکی پاشه بزنه بکوبه برقصه هیشکی بلند نشد که نشد...و یه تولد خیلی آروم و بیمزه برگزار شد ...

 

اول مرداد قراره تولدی متفاوت واسه خودم بگیرم .... قدم بر چشم..

 

توی پرانتز :

((... ما ایرانی ها اصولا در خوشبینانه ترین حالت ده سال دیر به آروزهامون میرسیم یعنی وقتی چیزی باید داشته باشیم نداریم و وقتی داریم دیگه فرصت و حال استفاده اش تموم شده  پس ... بقیشو خودتون بگید ....))

سارا سلام ..اشهد ان لا اله ...تو

با چشم های سرمه ای ..ان لا اله .. مست

دل می بری که .. حی علی ... های های های

مهرت همان شب .. اشهد ان ...در دلم نشست..

 

حرف امروز:

توی گرمای وحشتناک تابستانی تند تند راه می رفتم تفت داغی آسفالت هوش و حواسم را برده بود به زمین و زمان و اینکه هیچ تاکسی توی این گرمای ترمز نمی زد بد و بیراه می گفتم صدایی گفت درویش این نیز بگذرد برگشتم چهره ای آشنا ..استاد ... دستش را که بر شانه ام گذاشت همه آنچه که بر من گذشته بود از یاد بردم آفتاب تند و تیز بود و من بیخیال دل به حرفهایش داده بودم استاد گفت: وقتی گوهر عشق و معرفت آفریده شد قرار بود دور از دسترس آدم قرار داده شود فرشته ای آنرا در قعر دریاها گذاشت خدا گفت بالاخره روزی ادم پیدایش میکند دوباره آنرا بر بلندای آسمان گذاشتند و باز او گفت آدم پیدایش میکند و هر جا که گذاشتند همین اتفاق افتاد بالاخره همه خسته از خدا چاره جویی کردند و او گفت جایی بگذارید که نزدیک ولی همواره فراموشش کند و آن گوهر عشق و معرفت را در دل انسان گذاشتند ... حرف به اینجا رسید که متوجه شدم توی تاکسی هستیم و نزدیک محل کار اصلا متوجه نشده بودم چطور تا اینجا رسیدم .. قبل از اینکه پیاده شوم
استاد گفت: یادت باشه تو یکی فراموش نکن که اون گوهر کجاست .. سرم را به علامت چشم تکان دادم و دقیقه ای بعد من بودم و گرمایی که داشت کم کم اعصابمو خورد میکرد...

 

اندر حکایات خونه مجردی:

می خوام این بار یه غذا رو واستون توضیح دم که توی چند تا از بزرگترین ومشهورترین رستورانهایی اروپایی و آمریکایی به عنوان یه غذای خوشمزه و پرطرفدار شناخته شده  البته من  یه بار جمعه واسه نهار درست کردم از بس خوشمزه شده بود بچه ها تا دو روز بعد هم از اون خوردن (حالا میگین داره تعریف میکنه از خودش ولی خداییش خوشمزه هست امتحان کنید)
خوب مقداری گوشت خورد شده ترجیحا تازه  و مقدار زیای پیاز رو توی روغن تف میدین وقتی پیازها سرخ شدند  یه کله سیر را ریز ریز کرده  و توی روغن ها سرخ میکنیم بعد دوقاشق زردچوبه اضافه میکنیم تا کمی سرخ شود ..بعد مقداری نخود و دو قاشق رب گوجه و سبزی خشک (ترخون) با چند لیوان آب میریزیم .. انچه که بدست اومده توی زود پز میپزیم بعد پختن چیزی شبیه یه آبگوشت غلیظ درست شده بعد یک کاسه کشک به آن اضافه میکنیم و کمی حرارت می دهیم .. غذا آماده خوردن می باشد و به صورت تلیت خورده می شود (نکته جهت بهتر شدن و پر ملاط شدن چند تا سیب زمینی کوچیک توی غذا اضافه  کنید و قبل از خوردن هم اونا رو درست حسابی له کنید ).. این غذا روغن زیادی می خواهد .....

یادم رفت اسم غذا بزقورمه هست.

 

توی پرانتز :

(همیشه غیر از کاری که انجام میدین یه کار دیگه هم بلد باشین  ... یه کم راجع به مسائل جنسی از دید علمی وبا دقت بیشتر نگاه کنید و یاد بگیرید و در موقع لزوم استفاده کنید )